مسافرت
پنج شنبه 93.10.9 که میخواستیم خونه مامان بزرگ برویم این عکس را انداختیم . جامون خیلی تنگ است.
من و جوجوم تو ماشین . من میخواستم کنار پنجره بشینم و بیرون را به جوجوم نشون بدم.
ول من ته ماشین بودم .
اخرش رسیدیم خونه انایی ( مادر مادرم )و میخواییم بریم یه جای دیگه مهمونی .
لباسام خوشگلن؟ خنده هام چطور ؟ حتما اسپند واسم دود کنی چشم نخورم ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به به تو مهمونی کلی خندیدیم و شلوغی کردیم . وای به حال خونه دیگران اگه بتونیم راه بریم .
ولی خوب میخندم نه !!!!!!!!
اینم اخر عاقبت کسی که تو مهمونی شلوغی کنه و به حرف پدر مادرش گوش نکنه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی